جدول جو
جدول جو

معنی باد خامه - جستجوی لغت در جدول جو

باد خامه
(دِ مَ / مِ)
باد خامه و باد گرز و باد تیر وباد کمان و باد تفنگ و باد شمشیر و باد رمح و باد سم و باد رکاب و باد تازیانه و باد پشت دست و باد سیلی و باد نگاه و باد سنگ یعنی صدمه و آسیب (آنها را) باشد چه باد بمعنی آسیب و صدمه باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باج خانه
تصویر باج خانه
باجگاه، جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باژگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادامه
تصویر بادامه
پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، نوغان، پیله، فیلچه، پله
هرچه شبیه مغز بادام باشد مانند نگین انگشتری
خال گوشتی درشت که در پوست بدن پیدا شود، رقعه، پینه
در تصوف جامۀ درویشان که از تکه های رنگارنگ دوخته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد سام
تصویر باد سام
باد سموم، باد زهرناک، باد زهرآگین، باد گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادخانه
تصویر بادخانه
محل رهگذر باد، بادخون، بادخن
فرهنگ فارسی عمید
(دِ خُصْ یَ / یِ)
آبدر خصیه. ادره. قیل الماء. استسقاء خصیه. آماس مائی در ضفن. (شلیمر). رجوع به بادخایگی، بادخایه، بادخوار، بادخور، غری، فتق و دبه خایگی شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
باد سموم. سعیر، باد کنکو (کهنکو) مادۀ ریحی است که در آن رگ انتصاب یابدو موجب مرض گردد. محمد سعید اشرف گوید:
گران خیز است همچون درد زانو
زمین گیر است چون باد کهنکو.
(از آنندراج).
، بگفتۀ صاحب اصطلاحات الشعر بنقل از جهانگیری نام رگی است که آنرا در تازی عرق النسا گویند
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
بادگیر. مثل بادخان. (آنندراج) : چون آفریدگار تعالی او را (نمرود را) چنین ملک ارزانی داشت خویشتن را فراموش کرد و سر پرسودای وی باد خانه نخوت گشت. (تیسیر التفسیر امام نجم الدین عمر نسفی).
همی خواهی که جاویدان بمانی
درین پربادخانه سست بنیاد...
ازین پربادخانه هم بآخر
برون باید شدن ناچار با باد.
ناصرخسرو.
عقل اگر در میانه کشته شود
دست از بادخانه بستانیم.
خاقانی.
مرغ تیر را از خانه کمان باد خانه دماغ و آشیانۀ چشم بدل میداد. (از تاج المآثر). رجوع به بادخان شود، روز بیست ونهم از هر ماه شمسی، کاهو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
آدر. (مهذب الاسماء) (نطنزی). دبه خایه. غری. بادگند. دم ّ. فتق. معروفست و آن مرضی است. (آنندراج). باد فتق است و در بعض نسخه ها باد قولنج. (شعوری ج 1 ورق 19). رجوع به باد خصیه، بادخایگی، بادخوار، بادخور، غری، فتق و دبه خایگی شود.
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
پیلۀ ابریشم را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). نوعی از ابریشم که هنوز آنرا از هم نگشاده باشند. (غیاث). فیلق. بادامچه:
ای که ترا به ز خشن جامه نیست
حکم بر ابریشم و بادامه نیست.
نظامی (از آنندراج).
کرم بادامه شو و هرچه خوری پاک برآر
تا لعاب دهنت بر سر افسر گردد.
نظامی.
همه رخ، گل، چو بادامه ز نغزی
همه تن، دل، چو بادام دومغزی.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
(دَ /دِ نَ / نِ)
می خانه. میکده:
عقل اگر در میانه کشته شود
دیت از باده خانه بستانیم.
خاقانی (از آنندراج).
ما هم بباده همدم خاقانییم و بس
کو راه باده خانه که جویای باده ایم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یَ / یِ)
چیزی در اندرون ماهی چون بادکنک ساخته و مهیاکرده برای بازی اطفال، و باده خایه را مردم گیلان خورند. بادخایه. کیسۀ هوائی. رجوع به بادخایه (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
گمرکخانه. محل وصول عوارض
لغت نامه دهخدا
(مَ/ مِ)
باژنامه. نامۀ خراج:
دل او برده باج نامۀ بحر
کف او کرده کارنامۀ جود.
انوری (از شعوری ج 1 ص 189).
لغت نامه دهخدا
(رِ خَ /خِ مَ / مِ)
قرارگاه باج گیران در راهها و گذرگاهها. میرنظمی گوید:
خیال غمزه ها در دل نشسته
بجان آمد شدن را راه بسته
بخواهد بار خیمه از دل و جان
گذرگاه نفس بندید هر آن.
(از شعوری ج 1 ورق 190 برگ آ).
باجگاه. گمرکخانه. (دمزن) ، نام شهری در ایالت فاراب که ترکان آنرا سیرام گویند. (ناظم الاطباء: فاراب). رجوع به فاراب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بند خانه
تصویر بند خانه
زندان محبس
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی باد مرگ باد سوزان که از رپیتوین (جنوب) آمریکا به سوی اپاختر (شمال) می وزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد کامه
تصویر بد کامه
بد کام
فرهنگ لغت هوشیار
کتاب حاوی مقاله های متعدد که بیاد سال ولادت کسی در زندگانی وی یا پس ازمرگ او نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد نامه
تصویر داد نامه
ورقه متضمن رای یا حکم دادگاه، ورقه حکمیه
فرهنگ لغت هوشیار
قرار گاه باجگیران در راهها و گذرگاهها، جمع کننده مالیات و گمرک محصل مالیات باجگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باج خانه
تصویر باج خانه
محل وصول باج محل وصول عوارض، گمرک خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد خنده
تصویر باد خنده
خنده تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
پیله ابریشم فیلق، نوعی از ابریشم که هنوز آنرا از هم نگشاده باشند، خرقه درویشان که از پاره های رنگارنگ دوخته باشند مرقع، رقعه و پینه که درویشان بر خود دوزند، خال گوشتی که از بشره آدمی برآمده باشد اژخ مانندی که از چهره شخص بر آید، گل چشم مانندی که از طلا و نقره یا از ابریشم سازند و بر کلاه طفلان دوزند، نگین و مهر انگشتری نگینی که بصورت بادام باشد، هر جنس مطبوع و نفیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادامه
تصویر بادامه
((مِ))
پیله ابریشم، هر جنس گرانبها و نفیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باده خام
تصویر باده خام
باده بسیار قوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باج خانه
تصویر باج خانه
((نِ))
گمرک، محل گرفتن باج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باد خان
تصویر باد خان
بادخانه، بادگیر، گذرگاه باد
فرهنگ فارسی معین
پیله، ابریشم، خرقه، مرقع، مهر، نگین انگشتری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باد گرمی که موجب خسارات فراوان به محصولات کشاورزی گردیده
فرهنگ گویش مازندرانی
بسیار سبک
فرهنگ گویش مازندرانی
طبقه ی دوم خانه
فرهنگ گویش مازندرانی